افعال جداشدنی و جدا نشدنی در زبان آلمانی
Trennbare & Untrennbare Verben
...........................................
............................................
افعال در زبان آلمانی بسته به پیشوندی که می گیرند معنای متفاوتی پیدا می کنند. بعنوان مثال :
steigen به معنای افزایش یافتن / بالا رفتن است و einsteigen به معنای سوار شدن ( در یک وسیله نقلیه). در اینجا همانگونه که متوجه شدید با افزودن پیشوند ein به فعل steigen فعلی جدید با معنایی تازه بوجود آمد. چنین افعالی در زبان آلمانی به دو حالت تفکیک پذیر (جداشدنی) یا تفکیک ناپذیر(جدانشدنی) هستند.
حالت اول (افعال جداشدنی) بدین معناست که بخش پیشوندی فعل قابلیت جدا شدن دارد و باید جدا شود. معمولا نیز پیشوند در انتهای جمله قرار میگیرد. بعنوان مثال :
او در آخرین لحظه سوار قطار شد.
Er stieg im allerletzten Moment in den Zug ein.
در جمله ی بالا همانگونه که مشاهده می کنید پیشوند ein از فعل einsteigen ( به معنای سوار شدن) جداشده . در چنین افعالی پیشوند از فعل جدا گشته و معمولا به انتهای جمله میرود.
در حالت دوم همانگونه که ازنامش پیداست پیشوند فعل جدا نمی شود. بعنوان مثال :
مهمان ها وارد هتل شدند .
Die Gäste betraten das Hotel.
در جمله ی بالا همانگونه که مشاهده می کنید پیشوند be از حالت گذشته فعل betreten (به معنای وارد شدن) جدانشده . در چنین افعالی پیشوند همیشه به فعل چسبیده است.
▲و اما تشخیص این دودسته فعل از هم با استفاده از نوع پیشوند آنها امکان پذیر است. در جداول ذیل پیشوندهای جداشدنی, جدانشدنی و نیز پیشوندهایی که به دو صورت می توانند باشند با ذکر مثال لیست شده اند.
Trennbare Präfixe پیشوندهای جداشدنی | ||
پیشوند |
مثال فعل |
مثال در جمله |
ab |
abfahren راه افتادن (با ماشین یا قطار) / ترک کردن |
Der Zug fährt pünktlich um vier Uhr ab. قطار دقیقا راس ساعت چهار حرکت می کند. |
an |
anmachen روشن کردن / به راه انداختن |
Ich machte die Heizung an. سیستم گرمایشی را روشن کردم. |
auf |
aufstehen بلند شدن / بیدار شدن |
Ein Bäcker steht gewöhnlich schon um 2:30 Uhr auf. یک نانوا معمولا 2:30 صبح بیدار می شود . |
aus |
ausmachen خاموش کردن / از کار انداختن
|
Mach bitte das Licht aus. لطفا چراغ رو خاموش کن. |
ein |
einbrechen وارد شدن(با شکستن در, پنجره و...) / فرو ریختن |
Das Dach brach ein . سقف فرو ریخت. |
heim |
heimgehen به خانه رفتن |
Viele Gäste gehen bereits sehr früh heim. بسیاری از مهمانان خیلی زود به خانه می روند.
|
her |
herkommen آمدن (به اینجا) |
Komm schnell her. سریع بیا اینجا. |
heraus
herein
herauf
her… |
herausgeben منتشر کردن
hereinkommen وارد شدن یا داخل شدن به جایی
heraufkommen پایین آمدن از جایی |
Die Veröffentlichungen gibt viele beliebte Zeitschriften heraus. انتشارات مجله های محبوب زیادی را منتشر می کند.
Kommt vor dem Gewitter schnell herein. سریع قبل از طوفان وارد شوید.
Kommen Sie doch bitte herauf. لطفا بیاین(شما) اینجا. |
hin |
hinkommen به مکانی خاص رسیدن |
Ohne Boot kommt niemand zu der Insel hin. هیچ کس نمی تواند بدون قایق به جزیره برسد. |
hinauf
hinaus
hinein
hin… |
hinauffahren بالا رفتن (با یک وسیله)
hinausgehen بیرون رفتن
hineinfallen افتادن(در چیزی) |
Fährst du den Berg mit der Seilbahn hinauf? با تله کابین از کوه بالا میری؟ Niemand geht jetzt aus dem Raum hinaus. هیچ کس الان از اتاق بیرون نمیره. Viele Tiere fallen in die Falle hinein. بسیاری از حیوانات در دام می افتند. |
los |
losfahren راه افتادن / حرکت کردن |
Der Zug fährt jeden Moment los. قطار هر لحظه حرکت می کنه. |
mit |
mitspielen با هم یا کنار کسی بازی کردن |
Spielst du mit? توهم بازی می کنی؟ |
nach |
nachmachen تقلید کردن |
Affen machen den Menschen nach. میمون ها از انسان ها تقلید می کنند. |
vor |
vorbereiten آماده کردن / مرتب کردن |
Ich bereitete das Gästezimmer für meine Freunde vor. اتاق مهمان را برای دوستانم آماده کردم(مرتب کردم) . |
weg |
wegmachen حذف کردن یا از بین بردن چیزی |
Machen Sie Ihren Dreck weg. خاک و کثیفی تون رو پاک کنید (از بین ببرید) . |
zu |
zunehmen وزن اضافه کردن / چاق شدن
|
Meine Frau nimmt jeden Monat 1 - 2 kg zu. همسرم هر ماه یک الی دو کیلوگرم وزن اضافه می کند. |
zurück |
zurückfahren برگشتن (با ماشین) |
Wann fahren wir endlich nach Bremerhaven zurück? چه موقع (کی) بالاخره به Bremerhaven برمی گردیم؟ |
Untrennbare Präfixe پیشوندهای جدانشدنی | ||
پسوند |
مثال فعل |
مثال در جمله |
be |
bezahlen پرداخت کردن |
Bezahlst du? Ich habe mein Geld vergessen. پرداخت می کنی؟ پولم رو فراموش کردم. |
emp |
empfinden احساس کردن |
Ewald empfindet nichts mehr für Waltrude . Ewald دیگر احساسی به Waltrude نداره. |
ent |
entdecken پیدا کردن / کشف کردن |
Forscher entdeckten einen neuen Saturnmond. محققان یک قمر جدید زحل را کشف کردند. |
er |
erleben تجربه کردن |
Auf meiner letzten Reise habe ich eine Menge erlebt. در طی آخرین سفرم چیزهای زیادی رو تجربه کردم.
|
ge |
gehören متعلق بودن |
Dieses Buch gehört dir nicht. این کتاب مال تو نیست ( به تو تعلق نداره). |
hinter |
hinterlassen به جا گذاشتن |
Bitte hinterlassen Sie eine Nachricht. لطفا یک پیام بگذارید (پیام از خود به جابگذارید). |
miss |
missachten نادیده گرفتن / اعتنانکردن |
Er missachtete meinen Rat. به توصیه من عمل نکرد. |
ver |
verfahren گم شدن |
In Paris verfährt man sich sehr schnell. در پاریس آدم خیلی زود گم می شود. |
zer |
zerlegen اوراق کردن / تکه کردن |
Vor dem Umzug mussten wir den Kleiderschrank zerlegen. پیش از جابجایی مجبور شدیم کمد لباس را از هم جدا کنیم( تکه هاش رو از هم جدا کنیم یا تکه تکه کنیم) |
پیشوندهای جداشدنی و نشدنی | ||
پسوند |
مثال فعل جدانشدنی |
مثال فعل جداشدنی |
durch |
durchsuchen بازرسی یا جستجو کردن Der Detektiv durchsuchte die Unterlagen. کارآگاه مدارک را جستجو کرد. |
durchmachen تجربه کردن / پشت سر گذاشتن Die Firma machte schwere Zeiten durch. شرکت دوران سختی را پشت سر گذاشت. |
über |
übersetze ترجمه کردن Ich übersetze nur englische Texte.
من فقط متنهای انگلیسی را ترجمه می کنم. |
überkochen جوش آمدن / سر رفتن Vorsicht! Die Milch kocht gleich über. مواظب باش! شیر سریع جوش میاد(سر میره).
|
um |
umstellen محاصره کردن Die Soldaten umstellten das Schloss. سربازها قلعه را محاصره کردند. |
umstellen تغییر دادن Die Firma stellt ihre EDV um. شرکت EDV خود را تغییر می دهد.
|
unter |
untersuchen معاینه کردن Der Arzt untersucht den Kranken. پزشک بیمار را معاینه می کند. |
untergehen ناپدید شدن/ پایین رفتن/ غروب کردن Die Sonne geht im Winter früh unter. خورشید در زمستان زودتر غروب می کند. |
wieder |
wiederholen تکرار کردن Die Schüler wiederholen die Sätze des Lehrers. دانش آموزان جملات معلم را تکرار می کنند. |
wiederholen برگرداندن Jeden Tag hole ich meine Tochter vom Kindergarten wieder. من هرروز دخترم را از کودکستان برمیگردانم.(رفتن وبازگرداندن) |
...........................................
............................................
برای مشاهده مجموعه پکیجهای مکالمه زبان آلمانی همراه با جعبه لایتنر و
همینطور استفاده از سایر منابع آموزشی مانند داستان، مقاله، کالوکیشن،
لغتنامه تصویری و ...، اپلیکیشن بامبو را نصب نمایید.