رایجترین ضرب المثلهای انگلیسی
make someone's blood boil
خون کسی به جوش آمدن (شدیدا خشمگین شدن)
It was an infuriating trait, and it made her blood boil every time he came near.
این ویژگی ای خشم آور بود و باعث می شد هر وقت که او نزدیک می شد خونش بجوش آید.
Thinking about it now made my blood boil.
حالا فکر کردن در موردش ، خونم رو به جوش میاره.
It just makes my blood boil to think of the amount of food that gets wasted around here.
فقط فکر کردن به مقدار غذایی که اینجا هدر میره خونم رو به جوش میاره.
When I hear stories of cruelty to animals, it makes my blood boil.
وقتی داستان ظلم و ستم به حیوانات را می شنوم ، خونم به جوش می آید.
.......................................................................
برای مشاهده فلش کارتهای مکالمه زبان انگلیسی همراه با جعبه لایتنر و
همینطور استفاده از سایر منابع آموزشی مانند گرامر، داستان، مقاله، کالوکیشن،
لغتنامه تصویری و ...، اپلیکیشن بامبو را نصب نمایید.
از اینکه کپی نمی کنید و به تلاش دیگران احترام می گذارید سپاسگزاریم.
(آموزش زبان بامبو)